من جوجه را گرفتماو را بوسیده گفتمجوجه جوجه طلایینوکت سرخ و حناییتخم خود را شکستیچگونه بیرون جستیگفتا جایم تنگ بوددیوارش از سنگ بودنه پنجره نه در داشتنه کس زمن خبر داشتدیدم چنین جای تنگنشستن آورد ننگبه خود دادم یک تکانمثل رستم پهلوانتخم خود را شکستمزود به بیرون جستمشاعر : عباس یمینی شریف ، کتاب کلاس اول- ۱۳۲۹ بخوانید, ...ادامه مطلب